- زندگی در شهر و بادیه
زندگی بادیهای در جزیرةالعرب طبق اقتضای جغرافیایی آن است و امری طبیعی محسوب میشود. بیشتر ساکنان جزیرة العرب، در بادیه زندگی میکردهاند و در محیطی که شرایط زیستی آنها تا حدودی تأمین باشد به ادامه حیات میپرداختهاند. این زندگی همراه حیوان مقاومی همچون شتر پایدار مانده است.
بنابراین جایی برای این پرسش که چرا مردم جزیره در بادیه زندگی میکنند باقی نمیماند.
آنچه باید بررسی شود، علت وجود شهر و یافتن زندگی متمرکز در برخی از نواحی جزیرةالعرب است.
پیدایش شهر، یا به علت مرکزیت عبادی بودن که سبب اجتماع گروهی از مردم باشد و یا به دلیل قرار گرفتن در مسیر کاروانهای تجارتی و به عنوان محلی برای پذیرایی مسافران و یا در مجموع وجود محل ثابتی برای روستاهای اطراف بوده است.
مناطقی چون یثرب و طائف در میان جزیره؛ به طور استثنایی دارای سرزمینهای آباد همراه با منابع آبی بودند.
مکه نیز به جهت تقدس کعبه و قرار گرفتن در مسیر کاروانهای تجارتی و امالقری بودن؛ به صورت شهر در آمده بود.
از آنجا که عرب بدوی از غوغای شهر و آلودگیهای آن به دور، و از ارتباط با بیگانگانی که معمولاً به قصد زیارت یا تجارت میآمدند محروم بود، از نظر لهجه و لغت و عادات و خصال عربی بیشک، خالصتر از عرب شهرنشین بود. (1)
افراد شهر به علّت رفت و آمد گروههای مختلف با فرهنگهای متفاوت از لحاظ فکری و خصال عربی با مردم بدوی تفاوت داشتند؛ لذا بادیه خالصتر از شهر بود.
شهریها معمولاً برای این که فرزندان خود را با روحیه بادیه بزرگ کنند در ابتدای تولد تا سنین پنج سالگی، آنها را به بادیه میفرستادند تا در آنجا با روحیه بدوی تربیت شده و لهجه عربی خالص داشته باشند. چنانکه حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله (پیامبری که بعدها برای ترویج دین اسلام برگزیده شدند.) نیز چند سالی را نزد حلیمه سعدیه در بادیه به سر بردند.
البته سطح فکری شهرنشینان در مقایسه با بادیهنشینان از لحاظ آشنایی آنها نسبت به مسائل گوناگون بالاتر و افزونتر بود.
زندگی عرب بر این اساس استوار بود که به دنبال مرتع، آب و باران از جایی به جایی دیگر کوچ کند بنابراین میل به اسکان دایمی در یک منطقه وجود نداشت. (2)
عرب به بادیه بیش از شهر علاقه داشت؛ زیرا بادیه محدودیت کمتری داشته و افراد از آزادی بیشتری برخوردار بودند.
در بادیه هر فردی آزاد بود تا هر کاری را انجام دهد و قبیله نیز وی را در این جهت یاری و حفاظت میکرد.
عرب مثالی است برای آزادی، آن هم آزادی مفرط و نامحدود. اعراب چیزی جز قدرت و زور را نمیشناختند و جز در برابر آن خضوع نمیکردند و حق و عدالت را بر همین پایه و اساس تعیین میکردند. (3)
روشن است که در محیط بادیه، به دلیل وجود آزادی مفرط نمیتوان از خصلت حِلم؛ یعنی جلوگیری از هیجانی شدن، و صبر و بردباری سراغ گرفت، چرا که روحیهی صبر در عین حال که در اختیار خود انسان است، محیط نیز در به وجود آوردن آن تأثیر کلی دارد. (4)
آنجا که آزادی عمل وجود دارد و هر کس در هر عملی حتی تجاوز آزاد است، نمیتوان در مقابل مشکلات صبور بود، در نتیجه روحیه عصبی حاکم خواهد شد.
جُبن و ترس نتیجه حیات رفاه آلود شهر، و شجاعت و اقدام به کارهای خطرناک نتیجه زندگی در بادیه است. از این روست که میبینیم جنگ و درگیری امری عادی و طبیعی در میان عرب بادیه است؛ و عادت به جنگ، خود به خود روحیه جنگی میسازد. چنانکه شجاعان جنگی عرب همیشه از بادیه بودهاند.
محل زندگی در بادیه خشن، معاش آنها سخت و اخلاق آنها تند است. در بادیه به دلیل دشوار بودن زندگی و جنگهای دایمی، افراد کمتر به مسایل دینی میاندیشند و به عکس، تعصب بیشتری نسبت به حفظ روابط خانوادگی و معتقدات تقلیدی در خود احساس میکنند. (5)
هر چند شهرنشینان از بیابانگردان پیشرفتهتر بودند، اما این پیشرفت آن قدر محسوس نبود که تفاوت محسوسی بین این دو گروه به وجود آورد، بلکه از نظر طرز تفکر، درک مفاهیم، عادات، سنن و شیوههای زندگی با هم شباهتهایی داشتند. (6)
—————–
1- سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، ص 165؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: المفصل، ج 4، ص 274.
2- سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، ص 166؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: صحیح الاخبار عما فی البلاد العرب من الاثار، ج 1، ص 6.
3- سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، ص 166؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: المفصل، ج 4، ص 296 و فجر الاسلام، ص 33.
4- الصحیح من سیره النبی الاعظم صلیاللهعلیهوآله، ج 1، ص51.
5- سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، ص 168.
6- سیرت جاودانه، ص 164.