- پیدایش مکه، حرم امن الهی
مکّه، نام شهری است در سرزمین حجاز، که پیدایش آن به حضرت ابراهیم علیهالسلام نسبت داده شده است. این کلمه از دو قسمت «مک» و «رب» تشکیل شده است و به معنای بیت الله و خانه پروردگار است. کلمه «مکا» در فرهنگ بابلی به معنای خانه و در یونانی «مکورابا» و سبائی آن «مکرابا» و به معنی «وادی رب» و «سرزمین مقدس» و «معبد» است. نام دیگر آن «بَکّه» است. به معنای «وادی» و «دِرّه». البته محل ازدحام را نیز «بکّه» گویند. (1)
قرآن مکّه را محل خانه مبارک و مایه هدایت و امنیت جهانیان؛ (2) دانسته است و در جای دیگر مکّه را «امّ القری»، (3) «البلد الأمین»، (4) «بَلداً أمنا» (5) و «سرزمین حرام» (6) نامیده است. (7)
بدینترتیب از این نامها بر میآید شکلگیری این شهر بر اساس خانه کعبه بوده است که به دست حضرت ابراهیم علیهالسلام ساخته شده و شهر مکّه پیرامون آن شکل گرفته است.
حضرت ابراهیم علیهالسلام در سرزمین بابل در بینالنهرین به رسالت مبعوث شد. وی هنگامی که بتشکنی کرد، به دستور نمرود در آتش افکنده شد. ولی به مشیت و لطف خداوند، آتش بر او سرد شد و سلامت ماند.
آنگاه وی را از سرزمینش راندند و ابراهیم علیهالسلام به سرزمین «عمالقه» در فلسطین و حدود مصر رفت. در آنجا پیروانی پیدا کرد و کارش بالا گرفت. در این میان به درخواست همسرش «ساره» با کنیزی به نام «هاجر» ازدواج کرد.
هاجر پسری به دنیا آورد که او را «اسماعیل» نام گذاشتندو ساره که صاحب فرزند نمیشد اظهار ناراحتی میکرد. بنابر قولی بر هاجر رشک میبرد. پس از چندی حضرت ابراهیم علیهالسلام به فرمان خداوند، مأمور شد تا هاجر و اسماعیل را به یکی از درههای حجاز برد تا در آنجا زندگی کنند.
وی در راستای مأموریت خود کوتاهی نکرد و آن دو را در مکّه گذاشت (8) و با امیدواری تمام و استواری دست به دعا برداشت:
«رَّبَّنَا إِنىّ أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتىِ بِوَادٍ غَيرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ؛ پروردگارا من خانواده خود را در درّهای بیکشت و زرع نزد بیت الحرامِ تو سکونت دادم…». (9)
حضرت ابراهیم علیهالسلام هنگام ترک همسر و فرزند خود از خداوند چنین تقاضا کرد:
«رَبِّ اجْعَلْ هذَا بَلَداً ءَامِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنهْم بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ؛ پروردگارا این سرزمین را شهر امن قرار بده و اهل آن را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، از ثمرات برخوردار فرما». (10)
هاجر سایبانی برای فرزند خود ساخت. ولی به زودی آب و غذای آنان تمام شد و هاجر در جستجوی آب هفت بار فصله کوههای «صفا» و «مروه» را طی کرد و جز سراب، چیزی نیافت و نا امید به سوی اسماعیل بازگشت.
در این هنگام مشاهده کرد به لطف خداوند چشمهای زیر پای طفلش به آرامی روان شده است. با پیدایش این چشمه که «زمزم» نامیده شد، افرادی از قبیله «جُرهم» که در اطراف دره بودند، نزد هاجر آمدند و با اجازه وی در کنار آنان زندگی کردند.
ابراهیم نیز گاهی برای دیدار همسر و فرزندش به این درّه میآمد. تا اینکه در سفر سوم خود به مکّه، از سوی خداوند مأمور تجدید بنای کعبه شد.
وی به همراهی اسماعیل که در این هنگام سی سال داشت، خانه کعبه را که قبلاً توسط حضرت آدم بنا شده و در طوفان نوح ناپدید شده بود، تجدید بنا کرد. ابراهیم علیهالسلام مراسم حج را برای اسماعیل و پیروان خود قرار داد و هنگام بازگشت به فلسطین از خداوند چنین در خواست کرد:
«رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَ اجْنُبْنىِ وَ بَنىِّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ؛ پروردگارا، این شهر را مأمن قرار بده، و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور گردان…» (11)
اسماعیل علیهالسلام نیز در مکّه به نشر دین و سرپرستی امور کعبه مشغول بود. پس از وی نیز فرزندش امور مکّه را اداره کرد تا آن که «جرهمیها» بر فرزندان اسماعیل غلبه یافتند و عهدهدار امور کعبه شدند. به این ترتیب عصر ابراهیمی مکّه به سر آمد و عصر «جرهمی» آغاز شد.
مدّت حاکمیّت جرهم بر مکه بر ما روشن نیست. ولی ضعف و فساد جرهم و نارضایتی فرزندان اسماعیل که هنوز بر دین ابراهیم بودند، زمینه را فراهم ساخت تا «عمر و بن لحی خزاعی» که با قبیلهاش در اطراف مکه ساکن بودند، با همکاری بنی اسماعیل، سلطه جرهم را از مکه کوتاه کند و خود پردهداری و امور مکه را به دست گیرد.
البته وی نخستین کسی است که دین ابراهیم را تغییر داد و بتها را پیرامون کعبه نصب کرد و بتپرستی را در میان عرب رواج داد و دین حنیفی که درخشش کمی پیدا کرده بود، منسوخ شد.
اگر چه عصر خزاعی، دوران رواج و گسترش فرهنگ شرک و بتپرستی در مکّه بود، ولی مکّه مکرّمه حرم امن الهی و سرزمین ابراهیم و مایهی هدایت و برکت باقی ماند. (12)
——————
1- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 60؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ص 131 / تاریخ مکه، محمد هادی امینی، ص 21 / حرمین شریفین، حسین قره چانلو، ص 13.
2- سوره آلعمران، آیه 96.
3- سوره انعام، آیه 92.
4- سوره تین، آیه 3.
5- سورههای بقره، آیه 126؛ ابراهیم، آیه 35؛ آل عمران، آیه 97؛ قصص، آیه 57.
6- سوره نمل، آیه 91.
7- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 60.
8- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 61؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: اثبات الوصیه علی بن ابیطالب، مسعودی، ص 34.
9- سوره ابراهیم، آیه 37.
10- سوره بقره، آیه 126.
11- سوره ابراهیم، آیه 35.
12- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 61- 62؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: مروج الذهب، مسعودی، جلد دوم ص 49 / اخبار مکه، ابوالید ارزقی، ص 550 / سوره بقره، آیه 127/ مروج الذهب، مسعودی، جلد دوم، ص 56 و الاصنام، هشام بن محمد کلبی، ص 105.