• فرهنگ اهل كتاب در ميان اعراب‏ قبل از اسلام

با وجود یهودیان و مسیحیان در میان قبایل عرب، عده‌ای از عرب‌ها به يهوديان و شمارى به نصارا پيوستند.

اصولاً هيبت دينى آنها به عنوان «اهل كتاب» كه پشتوانه فرهنگى داشته و عرب جاهلى از آن بى‏بهره بود، سبب شد تا آنان را برتر از خود بپندارد. آگاهي‌هاى وسيع يهود و قاريان تورات و انجيل و دانستن داستان‌هاى شگفت‏انگيز، عاملى در جهت برتر نشان دادن آنان بر عرب جاهلى بوده است. در عين حال كه عرب جاهلى آنان را برتر از خود مى‏پنداشت، به علت‏ وجود تعصبات خاص قبيله‏اى و اطاعت از آباء و اجداد خود، كمتر تغيير عقيده داده و آيين بت‌پرستى را سخت نگاه مى‏داشت؛ اما در هر صورت اهل كتاب را از نظر فرهنگى بالاتر مى‏دانست. (1)

ابن خلدون مى‏نويسد:

«زمانى كه عرب در صدد پاسخ به سؤالات فطرى خود درباره هستى، اسرار خلقت و ابتداى خلقت بود. آنها را از اهل كتاب مى‏پرسيد. در حالى كه خود يهود در آن زمان باديه‌نشين بودند و غير از آنچه عوام اهل كتاب مى‏دانستند چيز ديگرى نبود».  (2)

شوقى نيز مى‏نويسد:

«نصارا در جاهليّت تنها ظاهرى از دين خود را مى‏شناختند و از حدود دقيق آن آگاهى نداشتند». (3)

از امية ابن ابى الصلت اشعارى نقل شده است كه در آنها اصطلاحاتی از اهل كتاب وجود دارد و اين خود تأثيرات فرهنگى اهل كتاب را در عرب جاهلى نشان مى‏دهد.

از جمله شواهد سلطه فرهنگى اهل كتاب بر جاهليت عرب اين است كه:

حيى بن اخطب و كعب بن اشرف، که دو يهودى بودند به مكه آمدند. اهل مكه به آنان گفتند: شما اهل كتاب و علم قديم هستيد. خبر از دين ما و محمّد بدهيد. آنها گفتند: شما (مشرکان) راه يافته‏تر از آنها هستيد. (4)

نمونه ديگر آن است که: كفار قريش براى چاره‌جويى نزد يهود رفتند تا سه مطلبی که مدنظر داشتند از پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسیده شود. از جمله مسأله روح، ذوالقرنين و اصحاب كهف. (5)

با توجه به اين نمونه‏ها مى‏توان دريافت قريش كه بزرگترين قبيله عرب از حيث تقدس به شمار می‌رفت و خود را اهل حُمْس (تشدد در دين) مى‏خواند، اين چنين در مقابل يهود خاضع بوده است.

اين تسلط فرهنگى بعدها نيز ادامه يافت و مسلمينِ از اهل كتاب همچنان‏ با نقل قصه‏هاى تورات و انجيل و كلمات قصار آن، اين تسلط را حفظ كردند. (6)

نقل شده است كه شمارى از مسلمانان بعضى از مطالبى را كه از يهود مى‏شنيدند مى‏نوشتند. در اين وقت پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود:

«ضلالت براى امّتى بس كه از آنچه پيامبرشان آورده دورى گزيده و روى به سوى مطالب ديگران آورند».

آنگاه اين آيه نازل شد:

«أَوَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ؛ آيا بر آنها كفايت نكرده كه كتابى بر تو نازل كرده‏ايم و بر آنها خوانده مى‏شود…». (7)

پيامبر بعدها با زحمات زيادى سعى كرد تا از اين سلطه فرهنگى آنان بكاهد. آن حضرت بارها فرمود:

«لا تَأخُذُوا دينكم مِنْ مُسْلِمِ أهْلِ الْكِتاب؛ دينتان را از كسانى كه اهل كتاب بوده و مسلمان شده‏اند نگيريد».  (8)

در مورد ديگر، وقتى عمر بن خطاب نوشته‏هايى از تورات را نزد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله آورد چهره آن حضرت دگرگون شد و عمر از جانب ديگران به خاطر اين عمل سرزنش شد.

در مورد ديگر حفصه همسر پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله، نوشته‏اى را كه داستان يوسف علیه‌السلام در آن بود نزد آن حضرت آورد و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله از فرط غضب چهره‏اش دگرگون شد.

ولى متأسفانه بعد از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله افرادى چون كعب الاحبار و نيز ابو الدرداء براى نقل تورات و قصّه‌گويى آزاد شدند و همان شکوه فرهنگى سابق اهل كتاب تقويت شد. (9)

——————–

1- سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص 220- 221.

2- تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 439.

3- سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص 221؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: العصر الجاهلی، ص 101.

4- سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص 221؛ ر.ک: اسباب النزول، ص 103- 104.

5- سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص 221؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: لباب النقول، ص 143.

6- سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص 221- 221.

7- سوره عنکبوت، آیه 51.

8- صحیح بخاری، کتاب تفسیر قرآن، باب 42.

9- سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص 222.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا