• اولین مسلمانان

پیشرفت آیین اسلام و نفوذ آن در جهان به طور تدریجی بوده است. در اصطلاح قرآن، به کسانی که در پذیرفتن و نشر آن پیش گام بوده‌اند، «السّابقون» گفته می‌شود. همچنین سبقت به گرایش آیین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در صدر اسلام، ملاک فضیلت و برتری بوده و هست. بنابراین باید با کمال بی‌طرفی از روی مدارک صحیح، این موضوع را مورد بررسی قرار داد تا پیش قدم‌ترین مرد را از مردان و پیش گامترین زن را از میان زنان در پذیرش اسلام شناسایی کرد.

برای چنین شناختی به نقل روایات متعدد خواهیم پرداخت.

  • علی علیه السلام نخستین مسلمان

شیخ صدوق با سندى از محمد بن مسلم از امام باقر عليه‌السّلام نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمودند: «رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله سه سال در مكّه به صورت مخفيانه و با ترس زندگى كرد. او از قومش و از مردم مى‏ترسيد. هيچ كسى قبل از على بن ابى طالب و خديجه دعوت وى را نپذيرفتند.» (1)

پس اوّلا: حتى از اقوام خويش ترس و مخفى‏كارى داشته است، تا چه رسد به ساير مردم.

ثانيا: در چنين اوضاعى دعوت وى فقط شامل على و خديجه مى‏شد و تنها آنها به او ايمان آوردند و با وی همكارى ‏كردند.

همچنين با همين سند از امام صادق عليه‌السّلام روايت مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‏ به مدت سه سال به طور مخفيانه و با ترس زندگى مى‏كرد و دعوت خويش را اظهار نمى‏كرد و در اين مدت على علیه‌السلام و خديجه سلام‌الله‌علیها با وى بودند. سپس خدا به او دستور داد كه امر خود را آشكار كند. پس از آن رسول الله در ميان مردم حاضر شد و دعوت الهى را علنى كرد.» (2)

از عباس قمی نیز نقل شده است که: «وقتی رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به سن چهل سالگى رسيد جبرئیل به ایشان دستور داد كه نماز بخواند و حدود آن را به وى آموخت. امّا اوقات نماز هنوز نازل نشده بود و براى همين رسول الله در هر وقتى نماز را به صورت دو ركعتى به جاى مى‏آورد».

 در اين حال على بن ابى طالب با وى مأنوس بود و دائماً همراهی‌اش می‌کرد و از او جدا نمى‏شد. يك بار على عليه السّلام نزد رسول اللّه رفت و ديد كه مشغول نماز است. از او سؤال كرد كه اى ابو القاسم! اين حركات چيست؟ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: اين نماز است كه خداوند مرا بدان امر كرده است. آنگاه على عليه‌السّلام را به اسلام دعوت كرد و او هم اسلام آورد و به همراهش نماز خواند. پس از آن خديجه اسلام آورد و در اين زمان تنها رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و على و خديجه نماز مى‏خواندند.

پس از مدتى ابوطالب به همراه فرزندش جعفر بر رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله وارد شد و ديد كه آن حضرت به همراه على عليه السّلام مشغول نماز خواندن است. پس به جعفر گفت: اى جعفر برو در كنار پسر عمويت بايست. جعفر هم رفت و در پهلوى ديگر رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله ايستاد. پس از آن كه جعفر در طرف چپ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله ايستاد، آن حضرت كمى حركت كرد و جلوتر از آن دو ايستاد.

پس از آن كه على و خديجه و جعفر اسلام آوردند، زيد بن حارث كلبى مسلمان شد و بعد از آن على، جعفر، زيد و خديجه پشت سر رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز مى‏خواندند. (3)

اين بيان قمى، اگر چه كه نصّ امام معصوم عليه‌السّلام نيست امّا با حسن ظنّ به قمى، بسيار بعيد است كه وى آن را از غير اهل بيت عليه السّلام گرفته‏ باشد و به هنگام كمبود روايات بدان استناد مى‏شود و حتى بايد گفت كه خبر قمى از تفسير امام عسكرى عليه السّلام هم معتبرتر است؛ زيرا خبر تفسير به صورت واحد آمده است؛ امّا خبر قمى به وسيله اخبار زيادى كه از عامه و خاصه وارد شده، تأييد مى‏شود كه بعثت پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با اقامه نماز شروع شد و سپس على و خديجه و آنگاه زيد و جعفر بن ابى طالب به توصيه پدرش به او پيوستند. (4)

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه از حكيم مولاى زاذان نقل كرده است. وى مى‏گويد از على عليه السّلام شنيدم كه مى‏فرمايد:

«هفت سال قبل از مردم نماز خواندم و در آن حال سجده مى‏كرديم و ركوع نمى‏كرديم. اولين نمازى كه در آن ركوع به جاى آورديم، نماز عصر بود. سپس گفتيم: يا رسول اللّه، اين چيست؟ فرمود: به اين كار مأمور شده‏ايم.» (5)

طبرسى خبر سرپرستى على عليه‌السّلام به وسيله پيامبر را صلی‌الله‌علیه‌وآله در ايام طفوليتش به نقل از كتاب دلائل النبوة بيهقى كه با سندى از ابن اسحاق از ابن جبر نقل شده، روايت كرده است و قبل از آن با سندى از بيهقى از عفيف كندى چنين نقل كرده است كه گفت:

مردى تاجر بودم و در ايام حجّ وارد مِنا شدم. عباس بن عبد المطلّب نيز مرد تاجرى بود. نزد او رفته تا با وى داد و ستد كنم. در اين حال مردى از گوشه‏اى وارد شد و در مقابل كعبه شروع به نماز خواندن كرد. پس از آن هم زنى آمد و با وى شروع به نماز خواندن كرد و لحظه‏اى بعد نوجوانى آمد و همراه او شروع به نماز خواندن كرد. گفتم: اى عباس، اين چگونه دينى است؟ گفت: اين شخص محمد بن عبد الله است كه گمان مى‏كند خداوند او را به رسالت برگزيده است و گنج‏هاى قيصر و كسرى (سزار و خسرو) به دست او فتح خواهد شد و اين زن، همسرش خديجه، دختر خويلد و اين نوجوان، عموزاده‏اش، على بن ابى طالب است كه به وى ايمان آورده‌اند. بعدها عفيف مى‏گفت: اى كاش كه به او ايمان مى‏آوردم و در اين صورت دومين مردى بودم كه تابع او شده بودم. (6)

و از تاريخ طبرى و بلاذرى و جامع ترمذى و الفردوس ديلمى و فضائل الصحابة ابن حنبل با اسنادشان از زيد بن أرقم از نبى اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است كه فرمود: «اوّلين كسى كه با من نماز خواند على عليه‌السّلام بود». (7)

از شرف المصطفى تأليف خرگوشى نيشابورى نقل شده است كه: «جبرئيل به بالاى مكه آمد و نماز را به وى تعليم داد و از آنجا چشمه‏اى جوشيد و جبرئيل در پيش چشمان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله وضو گرفت و آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله طهارت را از وى آموخت و آن را به على عليه‌السّلام تعليم داد».

آنگاه به نقل از الخصائص در زير قول خداوند متعال كه مى‏فرمايد:

«وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» (8)

مى‏نويسد: همانا اين آيه در شأن پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و حضرت على عليه السّلام نازل شده است، زيرا آنها اولين كسانى بوده‏اند كه نماز خوانده‏اند و ركوع كرده‏اند.

از على عليه السّلام روايت شده است رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «در روز دوشنبه به نبوّت برگزيده شدم و در روز سه‏شنبه على عليه السّلام با من نماز خواند». (9)

بلاذرى مى‏گويد: «حضرت على عليه السّلام در حالى كه سيزده سال داشت، با رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز خواند و بعضى گفته‏اند در حالى كه تنها يازده سال داشت». سپس كمتر از آن را نقل كرده است. آنگاه با سندى از زيد بن ارقم نقل می‌کند: اوّلين كسى كه با رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز خواند، على بن ابى طالب عليه‌السّلام بود. (10)

ابن اسحاق اولين مسلمان را خديجه ياد كرده است و آنگاه از مردان، نخستين مسلمان را امام على عليه‌السلام مى‏داند.

به دنبال آن از زيد بن حارثه، ابوبكر، عثمان، زبير، ابن عوف، سعد بن ابى قاص و طلحه ياد كرده است. او اين هشت نفر را نخستين مسلمانان مى‏داند. سپس فهرست نام ديگر مسلمانانِ قديمى را بدون هيچ گونه توضيحى مى‏آورد. درباره نخستين مسلمانان بسيارى از مصادر تاريخى بر اين باورند كه امام على عليه السلام اولين مسلمان بوده است. روشن است كه آن حضرت در خانه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله زندگى مى‏كرد‏. (11)

اين سخن كه ابوبكر نخستين مسلمان بوده است به هيچ وجه نمى‏تواند از لحاظ تاريخى اعتباری داشته باشد و به طور يقين برخاسته از نزاع‌هاى مذهبى ميان مسلمانان است.

امّا در خصوص نخستین مسلمان در کتاب ارزشمند «الصحیح من سیرة النبی» از علامه سید جعفر مرتضی چنین بیان شده است:

«نخستین کسی که اسلام آورد و صادقانه از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پیروی و آن حضرت را یاری کرد، امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه‌السلام بود».

علامه امینی در کتاب ارزشمند خود، الغدیر، سخن ده‌ها تن از بزرگان، صحابه، تابعین و اعلام مسلمان را از ده‌ها منبع معتبر غیر شیعی آورده است که تأیید و تأکید می‌کند علی علیه‌السلام نخستین مسلمان امت اسلامی است. (12)

اسامی این افراد از این قرار است:

  1. علی علیه‌السلام؛
  2. امام حسن مجتبی علیه‌السلام؛
  3. امام باقر علیه‌السلام؛
  4. عمر بن خطاب؛
  5. سلمان فارسی؛
  6. انس بن مالک؛
  7. عبد الله بن عباس؛
  8. ابوذر غفاری؛
  9. مقداد بن عمرو
  10. خباب بن ارت
  11. جابربن عبد الله انصاری
  12. ابوسعید خدری
  13. حدیفه بن یمان
  14. عبدالله بن مسعود
  15. ابوایوب انصاری
  16. خریمه بن ثابت
  17. عمرو بن عاص
  18. سعد بن ابی وقاص
  19. زید بن ارقم
  20. محمد بن ابی بکر
  21. مالک اشتر
  22. حسن بصری
  23. محمد بن شهاب زهری
  24. عبدالله بن ابی سفیان
  25. ابوالاسود دوئلی

علاوه بر احادیث و روایات فراوانی که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیر المومنین علی علیه‌السلام و صحابه و تابعین رسیده و اشعاری که شاعران صدر اول اسلام در این باره سروده‌اند، برخی بر اینکه علی علیه‌السلام در اسلام آوردن بر همه پیشی دارد توافق دارند.

در اینجا به چند مورد مختصر اکتفا می‌شود:

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

«أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب؛ نخستین فردی که از شما در کنار حوض کوثر بر من وارد شود، نخستین مسلمان شما یعنی: علی بن ابی طالب است». (13)

«انه لاول اصحابی اسلاماً؛ نخستین فرد از یاران من است که مسلمان شد». (14)

«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَقْدَمُ أُمَّتِي سِلْماً؛ علی در اسلام از همه امت  من سبقت دارد». (15)

پیامبر روزی دست علی علیه‌السلام را گرفت و فرمود:

«إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ هَذَا أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هَذَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَر؛ این نخستین کسی است که به من ایمان آورد و این نخستین کسی است که روز قیامت با من دست می دهد. او صدیق اکبر است». (16)

«أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعِي عَلِي‏؛ نخستین کسی که با من نماز خواند؛ علی است». (17)

علی علیه‌السلام در مناسبت‌های فراوان بر سبقت خویش در اسلام تأکید فرموده است. از جمله: «احدی در نماز با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر من پیشی نگرفت. من نخستین کسی هستم که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان آورده‌ام. من صدیق اکبر هستم».

استدلال امام علی علیه‌السلام و احتجاج یاران حضرت و تابعان مبنی بر پیشی داشتن او در اسلام، با این کثرت شگفت انگیز در مناسبت‌های مختلف از جمله در صفین و تلاش آنان به این مسئله، خود برهانی روشن بر این مطلب است.

ما، در میان دشمنان قسم خورده علی علیه‌السلام کسی را سراغ نداریم که منکر این فضیلت باشد یا در آن شبهه کند یا آن را برای کس دیگری بر شمارد. در حالی که می‌دانیم دشمنان علی علیه‌السلام انگیزه‌های گوناگونی داشتند و در راه  نیل به اهداف پلید خود، حتی از دروغ بستن بر خدا و رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و بیان مطالب ناروا پروا نداشتند. قطعاً اگر احتمال می‌دادند که دروغشان در این باره مورد پذیرش کسی قرار خواهد گرفت، بی‌درنگ به آن مبادرت می‌کردند. اما اتفاق نظرها در این باره به حدی بود که نتوانستند کوچک‌ترین خدعه و نیرنگی پیش گیرند. این‌ها همه نشان می‌دهد که سبقت علی علیه‌السلام در اسلام مسلم و مورد اتفاق نظر همگان بوده است. احدی نمی‌توانست آن را آنکار کند. برای نمونه و شاهدی بر این اتفاق نظر، فقط یک حادثه را نقل می‌کنیم که برای سعد بن ابی وقاص روی داد. وی از علی علیه‌السلام جدا شد و راه دیگری پیمود. حادثه چنین است:

سعد شنید که مردی علی علیه‌السلام را دشنام می‌دهد.

ایستاد و خطاب به او گفت: ای مرد، چرا علی ابن ابی طالب را دشنام می‌دهی؟ آیا نخستین کسی نبود که اسلام آورد ؟ آیا او نخستین کسی نبود که با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز خواند؟ آیا او داناترین مردم نبود؟… (18)

  • خدیجه نخستین زن مسلمان

در مقابل سخنان صریحی که در سبقت اسلام علی علیه‌السلام از میان امت اسلامی گذشت، دیدگاه دیگری معتقد است که خدیجه از همگان در اسلام پیشی دارد و او نخستین آفریده‌ای است که ایمان آورد. حتی برخی در این باره ادعای اجماع کرده اند.

از نظر ما در واقع این سخن مردود است، زیرا همان گونه که دیدیم روایات فراوانی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، امام علی علیه‌السلام، صحابه و تابعان دلالت بر این دارد که علی علیه‌السلام نخستین کسی است که نماز خواند، یا نخستین کسی است که ایمان آورد یا نخستین فرد امت یا مردم است که مسلمان شد. (19)

منظور از مردم یا امت، فقط مردان یا بنا بر قول دیگر، کودکان نیستند.

البته باید گفت خدیجه سلام‌الله‌علیها نخستین زنی است که مسلمان شده است و با پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز خواند.

  • سبقت ابوبکر در اسلام آوردن

ادعای پیشی داشتن کسی غیر از علی علیه‌السلام در اسلام، پس از دوره خلفای چهارگانه خصوصاً پس از شهادت علی علیه‌السلام مطرح شد. اما احتمال می‌رود که این خیانت در دوره معاویه انجام شده باشد؛ که به کارگزاران خود در مناطق مختلف بخشنامه کرد هیچ فضیلتی برای علی نگذارید، مگر اینکه همانند آن را برای دیگر صحابه بیاورید.

از این رو معتقدیم که ادعای اینکه ابوبکر نخستین کسی بود که اسلام آورد، برای نزدیک شدن به امویان ساخته شده است.

ابوبکر چند سال پس از بعثت اسلام آورد. از جمله دلایلی که در این‌باره می‌توان ذکر کرد چنین است:

  1. وقتی ابوبکر مسلمان شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله او را صدیق نامید. در حالی که خودشان می‌گویند: این لقب بعد از معراج و هنگامی بود که ابوبکر آن حضرت را تصدیق و قریش او را تکذیب کردند. یا زمانی که هر دو در غار بودند. البته از نظر ما هر دو گفته نادرست است. در هر حال آنان مدعی‌اند که معراج در سال دوازدهم بعثت بوده است.
  2. طبری به سند صحیح از محمد بن سعید روایت کرده است: از پدرم پرسیدم: آیا ابوبکر در میان شما نخستین مسلمان بود ؟ پدرم گفت: نه، پیش از او پنجاه نفر مسلمان شده بودند. (20)

از این متون به دست می‌آید که اسلام ابوبکر پس از دوره سرّی و به تعبیر دقیق‌تر دوره دعوت اختیاری بود که سه یا پنج سال به طول انجامید. برخی خواسته‌اند از بین گفته‌ها به نتیجه‌ای برسند که ابوبکر اولین مسلمان است بنابراین گفته‌اند: بهتر آن است که بگوییم نخستین مسلمان از مردان آزاد، ابوبکر بود و از کودکان علی و از زنان خدیجه و از غلامان ابن حارثه و از بردگان بلال.

پس از آنکه به استناد متون روایی و تاریخی فراوان ثابت شد که علی در هر حال نخستین مسلمان است، چنین سخنی بیهوده و باطل است. این در حالی است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره علی علیه‌السلام فرموده است:

«اول الرجال اسلاماً یا اول اصحابی اسلاماً؛ یعنی علی نخستین مردی بود که مسلمان شد». (21)

از این فهمیده می‌شود که علی علیه‌السلام به هنگام پذیرش اسلام مردی بالغ بوده است. علاوه بر این، سن آن حضرت را در این زمان ده یا دوازده سال گفته‌اند و البته معلوم است که مردی به سن و سال نیست. به فرض اگر بپذیریم که علی علیه‌السلام در سن کودکی ایمان آورده است؛ باید دانست که این یک امتیاز بزرگ برای وی محسوب می‌شود. که پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله او را شایسته منصب وصایت دانست و او را به اسلام دعوت کرد. مگر نه این است که مطابق نص قرآن کریم، عیسی بن مریم در گهواره سخن گفت و در خردسالی به یحیی حکمت داده شد؟ از سوی دیگر، اگر وضع همین باشد که اینان ادعا کرده‌اند، در این صورت سخن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که فرمود: علی نخستین مسلمان است، یا علی در میان شما نخستین کسی است که اسلام آورد؛ بی‌معنی خواهد بود. از این سخن رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به دست می‌آید که علی علیه‌السلام در میان همه طبقات جامعه از زن و مرد، برده و آزاد و کوچک و بزرگ، نخستین مسلمان است. (22)

بررسی سن مسلمانان نخستین نشان می‌دهد که رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله تلاش و کوشش خود را صرف جوانی که فکر و روحش آماده دعوت بود، می‌کرد و کمتر به سراغ کسانی که از چهل سال بالاتر داشتند و فکر و قلبشان با افکار و سنن جاهلی و گذشته گرایی و سنت پرستی آلوده شده بود، می‌رفت.

  • مسلمانی ابوذر غفاری

ابوذر غفاری که چهارمین یا پنجمین مسلمان بود. (23)

در همین دوره (دعوت پنهانی) مسلمان شد. ابوذر وقتی از بعثت پیامبر آگاه شد، برادرش را برای تحقیقی به مکه فرستاد، اما هنگامی که بازگشت نتوانست آتش عشق او را فرونشاند. از این رو خودش راهی مکه شد و مصلحت ندید که آشکارا درباره پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله سوال کند. علی علیه‌السلام او را دید که در گوشه مسجد الحرام دراز کشیده است. دانست که غریب است. سه روز از او مهمان‌داری کرد، اما چیزی از او نپرسید تا اینکه ابوذر از علی علیه‌السلام درباره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سوال کرد. علی علیه‌السلام او را مخفیانه نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برد.

ابوذر مسلمان شد و بلافاصله به مسجد الحرام رفت و با صدای بلند گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله». مشرکان بر سرش ریختند و چنان او را زدند که نقش بر زمین شد. عباس خودش را روی او انداخت و گفت: وای بر شما؛ مگر نمی‌دانید که او از قبیله بنی غفار است و راه تجاری شما به شام از آنجا می‌گذرد. روز دوم، بازگشت و همان جریان تکرار شد. باز عباس او را نجات داد. (24)

نیمی از افراد قبیله بنی غفار به دست ابوذر مسلمان شدند. نیم دیگر وعده دادند که وقتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مدینه بیاید، مسلمان خواهند شد. (25)

ابوذر در عصر جاهلی خداپرست بود و لا اله الا الله می‌گفت. او هرگز بت نپرستید. گفته می‌شود، سال‌ها پیش از بعثت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نماز می‌خواند. (26)

ارحج آن است که اسراء و معراج در اثنای مرحله سری دعوت بود که سه یا پنج سال به طول انجامید: اسراء از مکه به بیت المقدس مطابق نص صریح قرآن کریم و معراج از بیت المقدس به آسمان، چنان که در اخبارو روایات فراوان آمده است.

  • مسلمانی سلمان

در سال نخست هجرت و احتمالاً در ماه جمادی الاول (27)

سلمان فارسی ایمان آورد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و تنی چند از ائمه اطهار او را از اهل بیت خوانده و فرمودند:

«سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت؛ ‏سلمان از ما اهل بیت است». (28)

سلمان در جست و جوی حق و حقیقت از سرزمین خود هجرت کرد و در این مسیر مشکلات و مصائب فراوانی را تحمل کرد؛ چنان که او را به بردگی بردند و رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله او را آزاد ساخت.

خلاصه داستان وی مطابق نقل صنعانی چنین است:

او در سرزمین خود، تعالیمی را از یک راهب مسیحی آموخت، اما موقعی که خانواده‌اش از قضیه خبردار شدند، راهب را بیرون کردند. سلمان پنهانی همراه او شد و به موصل آمد. وی در آنجا چهل راهب دید. چند ماه بعد با یکی از آنان به بیت المقدس رفت. سلمان عبادت و اجتهاد راهب را از نزدیک نظاره کرد و چون او را از دست داد، درباره‌اش از گروهی انصار پرس و جو کرد، اما آنان فکر کردند که وی یک برده فراری است. از این رو او را گرفتند و با خود به مدینه آوردند و در یک چهار دیواری حبس کردند. آن راهب مسیحی به وی گفته بود که به زودی در میان عرب، پیغمبری ظهور خواهد کرد که صدقه نمی‌خورد، ولی هدیه قبول می‌کند و بین بازوانش مهر نبوت است. در ضمن به او گفت که اگر وی را درک کرد، از او پیروی کند. (29)

در مدینه و آن چنان که می‌گویند در «قباء» به حضور پیامبر رسید و خرمایی به عنوان صدقه به او تعارف کرد، اما حضرت نخورد و فرمود که اصحاب خوردند. سلمان این را یک نشانه دانست.

بار دیگر او را در مدینه زیارت کرد و خرمایی را به عنوان هدیه به حضرت داد. پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله آن را خوردند. سلمان این را نشانه دوم شمرد.

بار سوم پیغمبرصلی‌الله‌علیه‌وآله را در بقیع غرقد به هنگام تشیع پیکر یکی از یارانش دید و بر او سلام داد و سپس پشت سر حضرت قرار گرفت. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پشتش را نشان داد. سلمان مهر نبوت را دید. پس خود را به آن چسباند و بوسید؛ در حالی که می‌بوسید، می‌گریست. آن گاه مسلمان شد و داستان خود را نقل کرد. پس از این با اراببش قرار داد رهایی از بردگی امضا کرد. او برای پرداخت مال الکتاب (حق آزادی) کار می‌کرد. پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله نیز او را در این راه یاری داد. (30)

—————————-

1- إكمال الدين، ص 189 و 197 چنان كه در بحار الانوار، ج 18، ص 177 و 188 آمده است.

2- إكمال الدين، ص 197؛ بحار الانوار، ج 18، ص 188.

3- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 318.

4- تاریخ تحقیقی اسلام،ج 1، ص 319.

5- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 319.

6- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 321؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک به: إعلام الورى، ج 1، ص 105.

7- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 323.

8- سوره بقره، آیه 43.

9- مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 14- 19.

10- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 326؛ نساب الاشراف، ج 2، ص 92- 93.

11- سیره رسول خدا (جعفریان)، ص 235، برای مطالعه بیشتر ر.ک به: السيرة النبويه، ابن هشام، ج 1، ص 246- 245.

12- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1/ برای مطالعه بیشتر ر.ک به: الغدیر،3،95-99؛ 224-236؛ 9،15، 122؛ 10،156-158، 164-168، 290-322.

13- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 416؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک به: المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 136.

14- عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج‏11، ص490.

15- الغدیر، ج 3، ص 95-96.

16- الغدیر، ج 2، ص 213.

17- الغدیر، ج 3، ص 220.

18- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص  418؛  برای مطالعه بیشتر ر.ک به: المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 500؛ حیاۀ الصحابه، ج 2، ص 514-515.

19- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 418.

20- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 421؛ رجوع کن به :  الغدیر، ج 3، ص240 و تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 60 .

21- بناء المقالة الفاطمية في نقض الرسالة العثمانية، ص 66.

22- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 421-422.

23- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 425.

24- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 426؛ صحیح بخاری،ج 2، ص206؛ المستدرک علی الصحیحن، ج 3، ص 339؛ الغدیر، ج 8، ص 309.

25- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 426؛ الطبقات الکبری، ص 163.

26- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 426؛ حلیه الاولیاء، ج 1، ص 157؛ الطبقات الکبری، ج 3، ص 164.

27- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 214؛ رک: تاریخ الخمیس، ج 1، ص 351.

28- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 215؛ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏20، ص 198؛ رک: قاموس الرجال، ص 4؛ شرح حال سلمان فارسی.

29- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 215؛ المصنف، صنعانی، ج 8، ص 418.

30- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 215-216.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا