- عام الفیل
مسيحيت از قرن چهارم ميلادى در يمن نفوذ كرد و مهمترين مركز مسيحيت در يمن، شهر «نجران» بود. نجران شهرى آباد و مرفّه بود و شغل مردم آن، زراعت، بافت پارچههاى حرير، تجارت پوست و اسلحهسازى بود. اين شهر در كنار جاده بازرگانى قرار گرفته بود كه تا حيره امتداد داشت. مسيحيت همچنان در يمن رواج داشت تا آنكه «ذونواس» در يمن به قدرت رسيد. (1)
يهوديان در هر منطقهاى كه سكونت مىكردند، تعاليم تورات و افكار و عقايد خويش را ترويج مىدادند. يمن نيز مدتى تحت نفوذ يهود قرار گرفت و ذونواس-پادشاه يمن- كه يهودیت را پذيرفته بود، مسيحيان را در فشار گذاشت تا از آيين خود دست بردارند. وقتى مسيحيان مقاومت كردند، آنان را در گودالهايى از آتش سوزاند، در نتیجه مسیحیّت، سركوب و كيش يهود كيش رسمى اعلام شد. (2)
کشتار مسیحیان نجران و عدم همکاری «یوسف أسار» با روم در حمله به ایران، امپراتوری روم را واداشت تا از حبشیها بخواهد به یمن حمله کنند. (3)
تا اين كه نصاراى حبشه به انتقام گرفتن از خون همكيشان خود پرداختند و حكومت «ذى نؤاس» را در سال 525 م. به فرماندهى ابرهه نابود كردند و پنجاه سال در آنجا به حكومت پرداختند.
در اين مدت، نصرانيّت مورد حمايت و پشتيبانى قرار گرفت و عدهی زيادى به آن گرويدند و كنيسههاى فراوانى در شهرها بنا شد. مشهورترين آنها كنيسه نجران بود كه ابرهه آن را بنا كرده بود و به تزيين و زيبايى آن بسيار اهتمام مىورزيد.
از جمله كنيسههاى مشهور، «قلّيس» در صنعاء بود و اين كلمه معرّب شده كلمه يونانى «كليسا» مىباشد. (4)
گفته مىشود كه ابرهه اين كنيسهها را با طلا و نقره و سنگهاى مرمر و انواع رنگها و گوهرها تزيين كرده بود و وسايل بنّايى و سنگهاى منقوش به طلا را براى ساخت آنها حمل كرده بود و مجسمههايى از طلا و نقره و منبرهايى از آبنوس و عاج (5) در آنها نهاده بود؛ تا اين كه بعدها مسلمانان آن را به مسجد تبديل كردند.كه هنوز هم باقى است. (6)
در روزگار سیادت عبدالمطلب بر مکه؛ این شهر در معرض خطر سختی قرار گرفت و آن حمله ابرهه حبشی بود.
تاریخ نگاران سبب این حمله را بی اعتنایی به کلیسای «قلّیس» در صنعا دانستهاند؛ ولی شواهد تاریخی نشان میدهد که اعتبار و رونق اقتصادی مکّه و نفوذ فرهنگی آن در میان قبایل عرب؛ تصرف شاهراه تجاری یمن به شام، گسترش آیین مسیحیت در منطقه حجاز؛ بسط و گسترش نفوذ رومیها در مناطق غربی شبه جزیره، از پای در آوردن قریش و یهودیان؛ شرکای اقتصادی تیسفون؛ و فراهم کردن زمینه حمله به مناطق شمال شرقی شبه جزیره و مرزهای غربی دولت ساسانی، از جمله اهداف دیگر حمله ابرهه به مکه بوده است.
سپاه فیل سوار ابرهه متشکل از حبشیها و یمنیهای متّحد، عازم مکّه شد؛ ابرهه مخالفت برخی قبایل را سرکوب کرد و در ماه محرم سال 570 م، نزدیک مکّه رسید و در «مُغَمّس»، ده کیلومتری مکّه اردو زد. (7)
عبدالمطلب برای باز داشتن حبشیها از غارت احشام مردم مکّه نزد ابرهه رفت. سردار حبشی او را گرامی داشت و به وی گفت:
«من برای ویرانی آنچه مایه بزرگواری و شرافت تواست آمدم، از من نمیخواهی بازگردم؟ عبدالمطلب پاسخ داد:
«من صاحب شترانم هستم و کعبه نیز صاحبی دارد که به زودی تجاوز به آن را باز میدارد».
هنگامی که عبدالمطلب بازگشت، به مردم مکّه دستور داد شهر را تخلیه کنند و به کوهها پناه ببرند. وی سپس در برابر کعبه ایستاد و گفت:
«خدایا هر کسی از خانهاش دفاع میکند، پس تو هم از خانه خود دفاع کن!».
صبحگاهان سپاه ابرهه به سوی مکه روان شد. ناگهان از سوی دریا پرندگانی ظاهر شدند و به گزارش قرآن در سوره فیل، به اراده خداوند این پرندگان، بارانی از سنگریزههای پر حرارت بر سر حبشیها ریختند. گروهی از سپاه ابرهه کشته شدند و گروهی فرار کردند. ابرهه نیز هنگامی که به «صنعا» رسید، در آنجا مرد.
اين رويداد، ديگر حوادث آن روزگار را تحتالشعاع قرار داد و آن سال مدتها به عنوان «عامالفيل»، مبدأ تاريخ قرار گرفت. حضرت محمد صلىاللهعليهوآله در همان سال در مكه متولد شدند.
همانگونه که بیان شد، اين حادثه با توجه به برخى از شواهد، از جمله هجرت حضرت محمد صلىاللهعليهوآله در سال 622 ميلادى و نيز وفات آن حضرت كه در سال 632 ميلادى و در سن 60- 63 سالگى رخ داده، در حدود سال 569- 570 ميلادى بوده است. (8)
——————
1- تاریخ اسلام، پیشوایی، ص 70.
2- تاریخ اسلام، پیشوایی، ص 73.
3- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 57.
4- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 115.
5- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 115- 116.
6- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 116؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: العصر الجاهلی، ص 97-100 و تفسیر طبری، ج 3، ص 193.
7- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 68؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: محمد بن اسحاق، السیر و المغازی، ص 62.
8- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 68؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: اخبار مکه، ابوالولید ارزقی، ص 118 / السیره النبویه، ابن هشام، جلد اول، ص 51 و الطبقات الکبری، ابن سعد، جلد اول، ص 92.